پس از پایان پانزدهمین اجلاس رسمی دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری
بسم
الله
الرّحمن
الرّحیم
خدا را سپاسگزاریم بر توفیقى که عنایت فرمود که ما زنده بمانیم در یک جلسه
ى
دیگر در این جمع با عظمت حضور پیدا کنیم و مطالبى را بشنویم و مطالبى را
عرض کنیم. تشکر میکنم از رئیس محترم مجلس خبرگان(۱) که با وجود اینکه
برایشان سخت هم هست در عین حال مقیدند که این مجلس را در سر وقت تشکیل
بدهند و وقت بگذارند و نیرو بگذارند، و همچنین از کلیه
ى آقایان محترم.
در اهمیت این مجلس خیلى صحبت شده، هم ما عرض کرده
ایم، هم خود شما آقایان مکرر بیان کرده
اید؛ در مجموعه
ى ارکان نظام اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، این مجلس جایگاه ویژه
اى دارد. لکن گاهى به مناسبتهایى که پیش مى
آید - چه در اوضاع داخلى، چه در مجموعه
ى مسائل جهانى - اهمیت این مجلس و اجتماع این
همه از علما و بزرگان و متنفذینِ روحانى در بلاد و مجتهدین و مانند اینها، اهمیت ویژه
اى پیدا میکند؛ به
نظر ما دوران کنونى از جمله
ى
این دورانها است، یعنى مسائل مهمى در جریان است در پیرامون ما؛ چه مسائلى
که مستقیماً به ما ارتباط پیدا میکند، و چه مسائلى که ولو به
طور مستقیم با ما مربوط نیست لکن نمیتوانیم از کنار آن آسان بگذریم؛ از این
گونه مسائل امروز در دنیا و در منطقه زیاد است. اوضاع عمومى - چه در آسیا، چه در آفریقا، چه در اروپا - اوضاع پیچیده
اى
است، اوضاع مهمى است؛ و نظام جمهورى اسلامى طبعاً حرفى خواهد داشت در قبال
این نظام، و خودنگرى و بازیابىِ وظیفه جزو مسئولیتهاى همه
ى
ما در این دوران است. عرض کردیم، هم در دنیا معضلات زیادى وجود دارد، هم
اثر گذارى جمهورى اسلامى در معادلات منطقه بلکه گاهى در معادلات جهانى بیش
از همیشه است؛ بنابراین همه
ى ارکان نظام از جمله این مجلس، باید نگاه مبتکرانه و اساسى به مسائل داشته باشند؛ هم به حیث وظیفه
ى شخصى و ذاتى علما - که علما هادیان امتند و وظایفى دارند و مردم را باید روشن کنند؛ در نظام اسلامى وظیفه
ى علما فقط گفتنِ مسئله
ى نماز و روزه نیست، مردم را بیدار میکنند، هوشیار میکنند، حقایق را به مردم میگویند،
بصیرتافزایى میکنند - هم به حیث اعتبار این مجلس که یک نهاد حکومتى است، وظایفى بر عهده است.
من دو مطلب را عرض میکنم. یک مطلب، نکاتى در حول
وحوش مسائل کنونى دنیا است، مسائلى که به ما البته ارتباط پیدا میکند. طبعاً خیلى از مسائل هست که به ما مرتبط نیست؛ چند نکته درباره
ى آنچه به ما مربوط میشود در زمینه
ى مسائل جهانى، عرض میکنم.
یک نکته این است که امروز جهان درگیر
تحولات اساسى است، این را نمیشود منکر شد؛ شما نگاه کنید به منطقه
ى شمال آفریقا و مناطق دیگرى از آفریقا، در منطقه
ى آسیا و قدرتهایى که در آسیا سر برآورده
اند
و در دنیا عرض اندام میکنند در مقابل قدرتهاى سنتى عالم، [یا] وضعیتى که
در اروپا ملاحظه میکنید وجود دارد؛ دنیا در حال یک تحول است. حالا تحولات
جهانى و تاریخى طبعاً در زمان کوتاه تحقق پیدا نمیکند؛ این
جور نیست که حالا ما فرض کنیم اگر تحولى دارد رخ میدهد باید در ظرف شش
ماه، یک سال، دو سال انجام بگیرد؛ نه، نشانه
هاى تحول را باید دید ولو این تحول بمُرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لکن ما [باید] بفهمیم که در دنیا چه دارد اتفاق مى
افتد. بنابراین نکته
ى اول این است که دنیا درگیر تحولات اساسى است؛ این را بفهمیم.
نکته
ى دوم این است که آرامش ظاهرى جبهه
ى مسلط جهانى - یعنى همین قدرتهاى سنتى
اى که در دنیا حاکم بودند، چه قدرت آمریکا، چه قدرتهاى اروپایى؛ که یک آرامشى داشتند اینها از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رسانه
اى، از لحاظ استقرار اجتماعى در داخل کشورهایشان و یک آرامشى بظاهر بر زندگى اینها حاکم بود - امروز به
هم خورده، نشانه
هاى این به
هم
خوردگى را انسان میبیند.
اینها مجهز بودند و هنوز هم هستند، هم به پول، هم به سلاح، هم به
ابزارهاى تبلیغاتى، و نیز به علم. بنابراین قدرتى که با این چند چیز مجهز
است، باید دیگر خیالش راحت باشد و آرامشى بر آنها حاکم باشد و بود؛ این
آرامش سالهاى متمادى بر اینها حاکم بود؛ امروز این آرامش به هم خورده است.
در چند عرصه این آرامش به هم خورده؛ اولاً در عرصه
ى اقتصادى - که مهم
ترین امتیازشان پیشرفت اقتصادى و رشد اقتصادى بود - میبینید که وضع چه
جورى است: هم اروپا دچار
بحران اقتصادى است، هم آمریکا دچار بحران اقتصادى است؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانه
هاى ورشکستگى را دارد در خودش نشان میدهد. خب، فرض بفرمایید دولتِ کشورى بیش از همه
ى درآمد ناخالص ملى
اش مقروض باشد؛ این الان وضعیتى است که در آمریکا وجود دارد؛ دولت مقروضى که راهى هم على
الظاهر براى نجات از این مقروض بودن برایش متصور نیست. لذا برنامه
هاى
گوناگون کلان اینها [انجام نمیشود]؛ در خود آمریکا این جور است، در
کشورهاى بزرگ و قوى اروپایى هم کمتر تبلیغ میشود و گفته میشود اما واقعاً
در آنجاها هم همین جور است. در خود آمریکا این رئیس جمهور فعلى - از دوره
ى اولى که به ریاست جمهورى رسید - وعده
ى بیمه
ى
خدمات درمانى همگانى را به مردم داد، [اما] تا امروز که حدود شش سال از آن
روز میگذرد، هنوز موفق نشده این کار را انجام بدهد؛ یعنى کشورى با آن همه
امکانات مالى و با آن همه منابع، وعده
اى را رئیس جمهور به مردمش داده و نتوانسته این وعده را عمل کند؛ اینها است دیگر. بنابراین در عرصه
ى اقتصادى - که عرصه
ى مهم کشورهاى جبهه
ى
استکبار و قدرتهاى سنتى دنیا بود - اینها دچار بحرانند، دچار مشکلاتند؛
اروپا هم - در خبرها همه میبینند، همه میشنوند - در کشورهاى مختلف، دچار
مشکلات عدیده
ى اقتصادیند.
در عرصه
ى اخلاقى هم اینها شکست خورده
اند؛ خب، تمدن کنونى غرب بر اساس پاسداشت انسان به
وجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه همه
ى این تمدن بنا شده است؛ معناى آن این است که "انسانیت"، عنصر اصلى و هدف اصلى و قبله
ى اساسى براى این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنى غرب، انسانیت پامال
شده است و حقاً و انصافاً دچار شکست شده
اند.
خب، تا اندکى قبل از این، در لباس علمى و در ادبیات دانشگاهى این مسائل را
جلوه میدادند و ضعفها را میپوشاندند، لکن بتدریج این ضعفها آشکار شده و
باطن این تمدن مادى - که ضد انسان است، ضد فطرت الهى است - دارد خودش را
نشان میدهد. یک نمونه
اش قتل و غارت و خشونت است که خب این خشونتها و قتل
وغارت
ها این
قدر متراکم شده که امروز بر کسى پوشیده نیست. حالا یک
وقتى بود که انگلیس
ها در هند جنایت میکردند، در بِرمه جنایت میکردند، [اما] در یک نقطه
ى
دیگرى خودشان را براق و اتوکشیده و مؤدب جلوه میدادند؛ امروز دیگر آن
روزگار گذشته است؛ امروز همه در جریان خشونتها قرار میگیرند. کسانى که حرف
مردم را بر زبان مى
آورند، این خشونتها را به
رخ جبهه
ى استکبار دارند میکشند. قتل و غارت و خشونت، و شهوت
رانى
هاى مسخ
کننده
ى انسان: ازدواج با هم
جنس! این غیر از همجنس
بازى
است، بمراتب بالاتر است؛ یعنى علناً منکرِ ضد فطرت را در زندگى خودشان راه
بدهند؛ «وَ تَأتونَ فى نادیکُمُ المُنکَر» (۲) که در قرآن هست. امروز
علناً و صریحاً به این اعتراف میکنند، و دو همجنس با یکدیگر ازدواج میکنند،
و کلیساها این را ثبت میکنند، و رئیس جمهور آمریکا اظهار نظر میکند و
اظهار عقیده میکند و میگوید من موافقم با این کار و مخالف نیستم! یعنى از
پرده برون افتاده آن فساد باطنى و درونى در این زمینه
هاى شهوت
رانى و مانند اینها.
حمایت صریح از
تروریسم. خب ملاحظه میکنید دیگر در همین قضایاى منطقه، کسانى هستند که جگر طرف را از سینه
اش درمى
آورند و جلوى دوربین تلویزیون
ها گاز میزنند، قدرتهاى اروپایى هم مى
نشینند در اروپا، منتها احتیاط میکنند و نمیگویند ما به او کمک میکنیم، میگویند ما به این جبهه
ى معارض کمک میکنیم؛ این جورى است دیگر؛ یعنى صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشى، سبُع، (۳) اینها حمایت میکنند.
به مقدسات اهانت میکنند و آسان و به
عنوان آزادى، مقدسات را، چهره
هاى نورانى را ملکوک(۴) میکنند، مورد اهانت قرار میدهند؛ پیامبران را، بزرگان را، نه فقط پیغمبر ما را، همه
ى
پیغمبران را. گفتم به بعضى از مسئولین فرهنگى که متأسفانه خیلى از مسئولین
فرهنگى ما، با مسائل فرهنگى، در میدان مرتبط نیستند [که مثلاً] کتاب
بخوانند، کتابهاى گوناگون را ببینند؛ غالباً برکنارند. گفتم که اینها به
حضرت موسى اهانت میکنند، به حضرت عیسى اهانت میکنند، به پیامبران بزرگ
اهانت صریح میکنند؛ این امروز وجود دارد. بنابراین در جبهه
ى اخلاقى هم این جبهه
ى مستکبرى که اوضاع دنیا را کنترل میکرد، شکست خورده، یعنى در آنجا هم اشکالات فراوانى بر او وارد شده.
در عرصه
ى منطِق هویتى هم این تمدن و پاسداران این تمدن شکست خورده
اند، چون پایه
هاى علمى تمدن مادى غربى یکى پس از دیگرى دارد فرومیریزد؛ دانشمندانى آمدند، حرفهاى آنها را - چه در زمینه
ى علوم انسانى، چه در زمینه
ى علوم دیگر - رد کردند؛ پایه
هاى علمى این تمدن یکى پس از دیگرى به هم میریزد.
در عرصه
ى اعتبار و آبروى جهانى هم که انصافاً امروز براى جبهه
ى استکبار آبرویى باقى نمانده، یعنى سرجمع جنایتهاى دولتهاى غربى و حکومتهاى مستبدى که دست
نشانده
ى
آنها هستند، براى مردم دنیا آشکار شده و امروز منفورند در دنیا؛ حالا بعضى
از سران دولتها و دولتهاى وابسته و دولتهاى ضعیف و ملاحظه
کار و ترسو، خب در تعارف یک چیزهایى میگویند اما در بین ملتها انصافاً امروز منفورند. امروز آمریکا از همه
ى دولتهاى دیگر منفورتر است، هم در این منطقه، هم در مناطق دیگر؛ حالا منطقه
ى اسلامى که خیلى، در مناطق دیگر هم همین
جور. بنابراین اینها در عرصه
ى آبرویى هم شکست خورده
اند. این هم یک مسئله
اى است که چیزى باقى نگذاشته است براى آن جبهه
ى گردن
کلفتى که حالا یکه
بزن اینها هم دولت آمریکا است که از همه
ى اینها به
اصطلاح قوى
تر و آماده
به
کارتر است، اما آبرویى اینها در دنیا ندارند. این هم نکته
ى دوم از آن نکاتى که میخواستیم عرض بکنیم.
نکته
ى بعدى در مورد واقعیتهاى جهانى و اوضاع جهانى،
بیدارى ملتها است؛ حالا ما گفتیم
بیدارى اسلامى در منطقه
ى شمال آفریقا و منطقه
ى عربى، علیه این تعبیر جبهه
گیرى شد که نه، این بیدارى اسلامى نیست، ربطى به اسلام ندارد؛ معلوم شد که چرا، کاملاً ربط به اسلام دارد؛ خب، حالا به
حسب ظاهر [آن را] خاموش کردند اما خاموش شدنى نیست. وقتى احساس وظیفه
ى اسلامى در یک ملتى به
وجود آمد، احساس
هویت اسلامى وقتى در یک ملتى به
وجود آمد، به این آسانى
ها نمیشود این را از بین برد؛ حالا گیرم یک دولتى سرکوب بشود یا برکنار بشود - یا با کودتا، یا با هر عارضه
ى دیگرى - لکن آن روحى که در مردم به
وجود مى
آید، آن خودباورى و خودبازیابى هویت اسلامى، این به این آسانى
ها از بین نخواهد رفت و از بین هم نرفته است. امروز در همان مناطقى و در همان کشورهایى که بیدارى اسلامى به
وجود آمده بود، همچنان مثل دیگ جوشانى در حال غَلَیان است؛ این
جور نیست که این بیدارى از بین رفته باشد. این هم یکى از واقعیتهاى دنیا است؛ استقامت اسلامى اوج گرفته.
و واقعیت دیگر هم که شاید یکى از مهم
ترین این واقعیتها باشد، مسئله
ى
ملت ایران است؛ ملت ایران با گذشت ۳۵ سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده
نشده است، دست نکشیده است، انقلاب را کنار نگذاشته است، روحیه
ى انقلابى را از خود دور نکرده؛ شما ملاحظه کردید این بیست
ودوم بهمن را. و این یک پدیده است، این را بارها عرض کرده
ایم، عادت کردیم ما به این حادثه
ى به این اهمیت. [البته مطلبى هم درباره
ى
] جوانهاى ما، در ذیل واقعیتهایى که باید به آنها توجه داشت، عرض خواهم کرد. به
هرحال این هم یک مسئله
ى اساسى است. بنابراین در یک چنین دنیایى هستیم: در آنجا - در اطراف ما و در مجموعه
ى جهان - آن حوادث که نشان
دهنده
ى تحولات اساسى است دارد اتفاق مى
افتد، در کشور ما هم این رشد تفکر اسلامى و استقامت اسلامى و بالندگى و تناور شدن
درخت حکومت اسلامى و نظام اسلامى است که وجود دارد. بنابراین با این توجه، باید عرض کرد که نگاه ما به مسائل خودمان و مسائل جهان، باید نگاه جدى
اى باشد.
مطلب دومى که عرض میکنم، این است که حالا ما چه کارهایى برعهده داریم؛ بنده چند مطلب را در اینجا یادداشت کرده
ام که البته [هم
] همه
ى مطالب نیست، هم این مطالبى که عرض میکنیم حرفهاى جدید و تازه
اى نیست و حرفهایى است که همه
ى
آقایان میدانید، [اما] تکرار اینها و گفتن اینها مفید است؛ کارهایى که ما
برعهده داریم، زیاد است؛ از جمله اینهایى است که عرض میکنم:
یکى
از آنها واقع
بینى است؛ ما باید واقعیتهاى موجود جامعه
ى خودمان را ببینیم. معمولاً در نگاه به واقعیتها، طبیعت انسان این است که سراغ نقاط ضعف میرویم. همه
ى این چیزهایى که ما مى
بینیم، فرض بفرمایید که گرانى را مى
بینیم [یا] تحقق نیافتن برخى از اهداف اسلامى را مشاهده میکنیم، اینها خب یک واقعیتهایى است و غالباً اینها را مى
بینیم - بعضى
ها
هم البته همینها را درشت میکنند - لکن واقعیتهاى دیگرى هم وجود دارد در
این کشور؛ اینها را باید دید. یک واقعیت همین است که عرض کردیم، واقعیت
ایستادگىِ نظامِ مبتنى بر اسلام؛ این یک واقعیتى است. توقع دشمنان اسلام و
دشمنان ایران این بود که مردم بعد از یک سال دو سال پنج سال، خسته بشوند،
یادشان برود، از انقلاب دست بکشند؛ کمااینکه در بسیارى از انقلابهاى دنیا
همین اتفاق افتاده است؛ اینکه من میگویم "بسیارى"، در واقع باید گفت همه؛
در این انقلابهایى که در دویست، دویست
وپنجاه سال اخیر در دنیا اتفاق افتاده است، تا آنجایى که بنده سراغ دارم همه
جا همین
جور بوده است، بعد از گذشت یک مدتى آبها از آسیاب افتاده است و آن موج انقلاب فروکش کرده و تمام شده، برگشته به حالت سابق.
بنده به یک کشورى رفتم زمان ریاست جمهورى، یک کشور انقلابى که هفت هشت ده
سالى بود انقلاب کرده بودند، رئیس آن کشور هم جزو همان عناصر انقلاب
کننده بود وقتى ما رفتیم آنجا. وقتى من وارد شدم
[به
] آنجایى که مارا بردند به
عنوان ضیافت و به
عنوان مهمانى و اینها، دیدم عیناً همان وضعیتى که حاکم استعمارگر قبلى - که پرتغالى بوده است؛ آنجا مستعمره
ى
پرتغال بود - با آن وضع زندگى میکرده، عیناً همان وضع وجود دارد، هم از
لحاظ تشریفات ظاهرى، هم از لحاظ احترامات، [هم از لحاظ] آداب! هیچى فرق
نکرده است؛ یعنى اولى که اینها سرِکار آمدند این
جور
نبوده، بعد بتدریج مغلوب عادات مستکبرین و مستبدینِ قبل از خودشان شدند و
همان وضعیت را انجام دادند؛ انقلاب اسلامى مغلوب نشد، جمهورى اسلامى مغلوب
نشد؛ آن کسانى که میخواستند عادات قبلى، سنن قبلى، شیوه
ى
قبلى را بر این کشور و بر این انقلاب تحمیل کنند، نتوانستند؛ و انقلاب
همچنان حرف اسلام را میزند، حرف انقلاب را میزند، حرف استقلال را میزند،
حرف ایستادگى ملى را میزند، حرف توسعه
ى درون
زاى کشور را میزند، حرف عدل را میزند و براى این اهداف بزرگ تلاش میکند و کار میکند؛ همه
ى اینها مسائل انقلاب است؛ اینها چیزهاى مهمى است. این یک واقعیتى است.
واقعیت دیگرى که از آن نباید غفلت کرد، انگیزه
هاى دینى در نسل امروز انقلاب است. یک
وقت است که ما پیرمردهایى که از دوره
ى انقلاب باقى مانده
ایم، ما انقلابى باقى مانده
ایم اما جوانهاى ما از دست رفته
اند؛ مى
بینیم این
جورى نیست. ما امروز، جوان انقلابى بسیار داریم، در سرتاسر کشور داریم، از همه
ى قشرها داریم، در دانشگاه
ها
بسیار داریم، جوانى که هم متدین است، هم انقلابى است؛ به اعتقاد من این
جوان از جوان انقلابى اولِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آن
روز اولاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهیجان اتفاق افتاده بود؛ ثانیاً آن
روز
اینترنت نبود، ماهواره نبود، این همه تبلیغات گوناگون نبود، این جوان در
معرض این همه آسیب نبود، جوان امروز در معرض این همه آسیبها است؛ اینترنت
جلوى او است، این همه تلاش دارد میشود براى اینکه این جوان را منحرف کنند،
[اما] این جوان متدین باقى میمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهمیت میدهد،
نمازِ شب میخواند، نافله میخواند، در مراسم مهم دینى شرکت میکند، پاى
انقلاب مى
ایستد، شعارهاى از دل برآمده میدهد؛
اینها چیزهاى مهمى است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما یکى از افتخارات بزرگ
است. این یک واقعیتى است، باید این را دید.
واقعیت دیگرى که باید به آن توجه داشت، ظرفیتهاى بى
شمار
ملى است؛ که خوشبختانه مسئولین کشور، مسئولین دولتى - که من امکان این را
داشتم که بالخصوص در این ایام با اینها ملاقات کنم - بعد از تشکیل دولت
جدید، میبینم همه معترفند، معتقدند، واقفند، به ظرفیتهاى بى
شمار داخلى کشور؛ که خب همین وجود این ظرفیتها هم بحمدالله رهنمون شد که این حقیر و همفکران و همکاران و کمکها، به این مسئله
ى
اقتصاد مقاومتى برسیم؛ والا اگر کشورى از
ظرفیت داخلى محروم باشد، نمیتواند یک اقتصاد مقاوم به
وجود بیاورد. اقتصاد مقاوم آن
وقتى است که ما در داخل، ظرفیت داریم. با هر کدام از این مسئولین اقتصادى و مرتبط با این قضایا انسان مى
نشیند، میبیند اینها ظرفیتهاى داخلى فراوانى را میشمرند؛ این هم یک واقعیتى است که بسیار مهم است.
یک واقعیت دیگرى که نباید غفلت کرد،
دشمنى دشمنان ما است. از دشمنى دشمن نباید غفلت کرد. به قول سعدى: «دشمن چون از همه حیلتى فرومانَد، سلسله
ى
دوستى بجنبانَد»، (۵) آنگاه در دوستى کارى کند که هیچ دشمنى نکرده باشد؛
این را نباید فراموش کنیم؛ این واقعیتى است؛ دشمن ما هستند، دشمن اسلامند،
دشمن استقلال ملى ما هستند و دشمن ملت ما هستند به
خاطر
این خصوصیات؛ بله، اگر چنانچه این ملت از انقلاب دست برمیداشت، از اسلام
دست برمیداشت، خودش را تسلیم متجاوز و متعدى میکرد، از ملت ما خیلى هم راضى
بودند، خیلى هم تعریف میکردند، اما با ملت بدند به
خاطر
این. قَد بَدَتِ البَغضآءُ مِن اَفواهِهِم؛ (۶) حرفهایى هم که میزنند،
نشان میدهد که چقدر این بغض و دشمنى عمیق است. وَ ما تُخفى صُدورُهُم
اَکبَر؛ (۷) آن مقدارى که میگویند بخشى از آن دشمنى
ها است که اینها بر زبان مى
آورند، والا آنچه که در دلهاى آنها است بمراتب بیشتر است؛ این هم یک واقعیتى است که نباید از یاد برد و نباید فراموش کرد.
واقعیت دیگر این است که همین دشمن، از مقابله
ى با ملت ایران و مقابله
ى با نظام اسلامى عاجز است. دلیل عجز را اگر بخواهید، این است که چون نمیتواند مقابله کند،
تحریم را
آورده؛ والا اگر میتوانست مقابله کند، تحریم چرا؟ دلیل بر اینکه تحریم هم
فایده ندارد و نداشته است و نخواهد داشت، این است که مکرر تهدید نظامى
میکند. خب، اگر میتوانستند اینها با شیوه
هاى
متعارف و معمول دنیا این انقلاب را از بین ببرند و این ملت را به زانو در
بیاورند، دیگر این تهدید و این فشار و اینها لازم نبود. و این تحریم هم
جدید نیست و نشان هم دادند. خوشبختانه امروز با اتفاق نظرى که مسئولان
محترم دولت، هم رئیس جمهور محترم، هم وزراى مربوط، هم رؤساى دو قوه
ى دیگر، روى مسئله
ى
اقتصاد مقاومتى کردند - که جاى تقدیر و تشکر دارد از اینها؛ یعنى واقعاً
استقبال کردند از این فکر؛ که البته خود آنها هم در مجمع تشخیص، در مشورت
دهى به این مسئله سهیم بودند، شریک بودند، بحث کردند روى این مسئله - خود این اتفاق نظر، نشان
دهنده
ى این است که این تحریمى که اینها ظالمانه و از روى بغض و عداوت و نفرت بر ملت ایران تحمیل کردند، اثرى نخواهد داشت و ان
شاءالله این اقتصاد مقاومتى فائق خواهد آمد بر ترفندهاى آنها. این هم یک واقعیت است.
و این واقعیت دیگر را هم عرض بکنیم. حالا واقعیتهاى خوب خیلى زیاد است،
که ما هر جایى که به خدا تکیه کردیم، به نیروى مردم تکیه کردیم و حاضر به
حرکت جهادى شدیم، پیروز شدیم؛ نگاه کنید شما از اول انقلاب تا حالا، هر جا
ما مردم را آوردیم وسط کار، به نام خدا شروع کردیم و حرکتمان حرکت جهادى
بود، ما در آنجا پیروز شدیم. در خود اصل انقلاب این اتفاق افتاد، مردم
آمدند، مردم خیابانها را پر کردند، قشرهاى مختلف مردم آمدند وسط میدان، و
حرکت حرکت جهادى بود. در دفاع هشت ساله - هشت سال جنگ شوخى نیست؛ هشت سال
جنگ را بر این مملکت تحمیل کردند - مردم آمدند وسط کار. امام (رضوان الله
تعالى علیه) - که روح مطهر این مرد بزرگ شاد باد و با انبیاء و اولیاء
محشور باد - راز قضیه را فهمید که باید چه
کار
بکند؛ خدا به او الهام کرد، او را هدایت کرد، مردم را آورد وسط میدان و نام
خدا را سرِدست گرفت و حرکت کرد. درجنگ هشت ساله ما پیروز شدیم؛ در همه
ى موارد دیگرى که مردم آمدند و خداى متعال بر زبان و دل مردم حاکم بود و کار کار جهادى بود، ما پیروز شدیم؛ این
هم یک واقعیتى است.
آخرین مطلبى که در باب این واقعیتها عرض بکنیم این است که: کجا بودیم ما،
به کجا رسیدیم؛ وَاذکُروا اِذ اَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفُون؛ (۸) یادمان
نرود آن
روزى را که ما مستضعف بودیم، کم بودیم، زیردست بودیم، هم ملت ایران این
جور بود، هم جامعه
ى متدین این
جور بود، هم روحانیون این
جور بودند، هم جوانان علاقه
مند این
جور بودند، کم و مستضعف و زیردست بودند؛ امروز بحمدالله خداى متعال دست آنها را قوى کرده است. به
نظر من یکى از وظائف ما این است که ما ببینیم، این واقعیتها را از یاد نبریم، این واقعیتها را به یاد داشته باشیم؛ این یک وظیفه.
یک وظیفه
ى دیگرى که من اینجا یادداشت کرده
ام که همیشه باید مورد نظرمان باشد بخصوص امروز، وظیفه
ى مرزبندى صحیح و صریح با جبهه
ى دشمن است؛ مرزبندى. آیه
ى
شریفه میفرماید: قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبراهیمَ وَ
الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءآؤُا مِنکُم وَ مِمّا
تَعبُدونَ مِن دونِ الله کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ
العَداوَةُ وَالبَغضآءُ [ابداً] حَتّى
تُؤمِنوا بِاللهِ وَحدَه. (۹) قرآن فقط تاریخ نگفته، تصریح میکند که این اسوه
ى حسنه
اى است براى شما - قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبراهیم - یعنى باید این
جورى باشید، مرزبندى باید بکنید. مرزبندى به معناى این نیست که ما رابطه
مان را قطع بکنیم؛ توجه بکنید، مغالطه نکنند که شما میگویید ما با همه
ى
دنیا دشمنیم؛ نه، مرزبندى کنید، مرزها مخلوط [نشود]. مثل مرز جغرافیایى؛
در مرز جغرافیایى شما بین کشور خودتان و کشورهاى اطرافتان مرز معین میکنید؛
معناى این مرز این نیست که شما نمیروید آنجا، آنها نمى
آیند اینجا؛ معناى این مرز این است که هر رفت
وآمدى منضبط خواهد بود. معلوم باشد کِى میرویم، چه کسى میرود، چه
جور میرود؛ چه کسى مى
آید، کِى مى
آید، چه
جور مى
آید، چرا مى
آید؛ مرزبندى در مرزهاى جغرافیایى این
جور است؛ در مرزهاى عقیدتى هم همین
جور است. در همین آیه
ى شریفه، بعد از آنکه خداى متعال این اسوه
ى
حسنه را و عمل ابراهیم را بیان میفرماید، بعد میفرماید: اِلّا قَولَ
ابراهیمَ لِاَبیهِ لَاَستَغفِرَنَّ لَک؛ (۱۰) یعنى این مرزبندى، مانع این
نیست که ابراهیم به پدرش بگوید که من به تو ترحم میکنم، براى تو استغفار
میکنم؛ اینها همه هست. بنابراین معناى مرزبندى این است که مشخص باشد ما چه
کسى هستیم، شما چه کسى هستید. من گمان میکنم سوره
ى مبارکه
ى
"قل یا ایها الکافرون" همین مرزبندى را بیان میکند: لا اَعبُدُ
ماتَعبُدون، و لا اَنتُم عابِدُونَ مااَعبُد؛ (۱۱) یعنى مرز مشخص باشد، مرز
مخلوط نشود. کسانى که سعى میکنند این مرز را کمرنگ کنند یا محو کنند یا از
بین ببرند، اینها خدمت نمیکنند به مردم، اینها خدمت نمیکنند به کشور؛ چه
مرزهاى دینى و عقیدتى، چه مرزهاى سیاسى. استقلال، مرزى است براى کشور؛ این
کسانى که سعى میکنند اهمیت استقلال یک ملت را - به
عنوان جهانى شدن و حل شدن و منطبق شدن با جامعه
ى جهانى - از بین ببرند و کمرنگ کنند، مقاله مینویسند، حرف میزنند، اینها هیچ خدمتى نمیکنند به این کشور. شما میگویید
ارتباط داشته
باشیم با دنیا، خیلى خب، ارتباط داشته باشید، منتها معلوم باشد با چه کسى
ارتباط دارید، چرا ارتباط دارید، چه جور ارتباطى دارید، اینها مشخص باشد؛
مرزبندى یعنى این. در جبهه
بندى
هاى داخلى هم همین
جور است. این هم به نظر ما یکى از چیزهایى است که بایستى به آن توجه کنیم؛ جزو وظایف ما است که مرزبندى
ها را [مشخص کنیم
].
بعضى
ها هم بمجرد اینکه یک مشکلى براى کشور پیش مى
آید، فوراً شروع میکنند به ملامت کردنِ کسانى که استقامت کردند که: هان، دیدید، آدم وقتى این
جور سر حرفش مى
ایستد، این مشکلات پیش مى
آید!
در صدر اسلام هم بود دیگر: لَو اَطاعونا ماقُتِلوا قُل فَادرَءوا عَن
[اَنفُسِکُمُ] المَوت. (۱۲) خداى متعال اگر چنانچه بنا گذاشته باشد بر طبق
سنت الهى حرکت نکنیم، خب، دچار مشکلات میشویم. این
جور نیست که در جنگ بدر بگویند: یَقولونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الاَمرِ شَى
ءٌ ما قُتِلنا هاهُنا؛ (۱۳) این
جورى نیست قضیه که اگر چنانچه ما تسلیم شدیم در مقابل دشمن، آن
وقت مشکلات ما برداشته خواهد شد، برطرف خواهد شد؛ نخیر. من واقعاً باید تشکر کنم از مسئولین کشور که در مقابله
ى
با دشمن حرفِ صریح میزنند؛ عدم انفعال ملت ایران را و عدم انفعال انقلاب
را به زبانِ صریح بیان میکنند؛ این خیلى لازم است. این را باید ما به صورت
گفتمان - که حالا عرض خواهم کرد آن را - دربیاوریم؛ و این هم یکى از مسائل
ما است.
یک مسئله دیگرى که جزو وظائف ما است، این است که باید از دشمنى اشرار
بیمناک نشویم. دشمنى بالاخره وجود دارد. هیچ ملتى که صاحب حرفى و ایده
اى
باشد و حرکتى بکند، از دشمنى دشمنان مصون نیست. امروز به نظر من اقبال ملت
ایران این است که دشمن ملت ایران و دشمنان ملت ایران، جزو بدنام
ترین
ها در دنیا هستند. شما ملاحظه کنید، امروز دولت آمریکا در سطح بین
المللى یک بازیگر خشن و آلوده
ى به جنایت معرفى شده که واقعیت قضیه هم همین است. در سطح بین
المللى دولت آمریکا امروز این است: یک بازیگر خشن، آلوده
ى به جنایت، و بى
باک از کارهاى زشت، و ارتکاب خلاف حقوق ملتها و
حقوق انسانها؛ در داخل کشور خودشان هم به
عنوان یک دولت و یک رژیم دروغگو و مزور معرفى شده
[که
] وعده میدهد، عمل نمیکند. لذاست که اعتقاد مردم به این دولتها - هم به این رئیس
جمهور فعلى آمریکا، هم به رئیس
جمهور قبلى آمریکا - [در] نظرسنجى
هایى
که از مردم کردند، در حد بسیار پایینى بود؛ نشان میدهد که مردم اینها را
قبول ندارند. خب، اینها دشمن ما هستند؛ دشمن ما یک دولت آبرومند، یک دولت
حرفِ
حساب
دار نیست، اینها
هستند. لذا از اینها نبایستى یک بیمى انسان به خودش راه بدهد. و اتکاء به
حمایت الهى امر بسیار مهمى است؛ حالا جناب آقاى مهدوى(۱۴) آیه
ى شریفه
ى مربوط به قوم موسى را خواندند، یک بخش دیگر را هم من بخوانم که وقتى
که بنى
اسرائیل
حرکت کردند و از مصر بیرون آمدند و جناب موسى اینها را آورد، خب بعد از
مدتى لشکر فرعون از پشت رسید؛ فَلَمّا تَرآءَا الجَمعانِ قالَ اصحابُ موسى
اِنّا لَمُدرَکون، (۱۵) وقتى که این دو جمعیت به حدى رسیدند که دیگر همدیگر را از دور میدیدند یعنى اینها میدیدند که آنها دارند مى
آیند، آنها هم اینها را میدیدند؛ قالَ اصحبُ موسى
اِنا لَمُدرَکون، پدرمان در آمد، از دست رفتیم؛ قالَ کَلّا اِنَّ مَعِىَ
رَبّى سَیَهدین؛ (۱۶) ببینید این درس است: با خدا باشید، خداى متعال مگر
وامیگذارد بنده
اى را که با او باشد؟ لاَتخافا اِنَّنى مَعَکُما اَسمَعُ و اَرى
؛ (۱۷) در بخش دیگرى از قضیه
ى حضرت موسى. با خدا که باشیم، براى خدا که باشیم، خداى متعال کمک میکند. این هم این وظیفه
ى دیگر، بیمناک نشدن.
و مسئله
ى وحدت، وحدت ملى، حفظ اتحاد؛ این جزو وظائف ما است. حضور
نیروهاى تکفیرى که امروز متأسفانه در برخى از نقاط منطقه فعالند، خطر بزرگشان این نیست که بى
گناه
هان
را میکشند، آن هم جنایت است، بزرگ است؛ اما خطر بزرگ این است که دو گروه
شیعه و سنى را نسبت به هم بدبین میکنند؛ این خیلى خطر بزرگى است؛ جلوى این
بدبینى را باید بگیریم. نه از آن طرف شیعیان خیال کنند که یک گروه آنچنانى
که با شیعه این
جور رفتار میکند این جبهه
ى اهل تسنن است که با اینها مقابله میکند، نه جبهه
ى اهل سنت تحت تأثیر حرفهاى آنها - آنچه آنها راجع به شیعه میگویند و تهمتهایى که میزنند و آتش
افروزى
هایى که میکنند - قرار بگیرند. باید مراقب باشند؛ هم شیعه مراقب باشد، هم سنى مراقب باشد. این را بایستى در همه
ى مناطق کشور همه بدانند؛ هم سنى
ها بدانند، هم شیعه
ها بدانند؛ نگذارند که این وحدتى امروز در بین کشور هست
[از بین برود]؛ که یکى از بخشها وحدت مذاهب شیعه و سنى و وحدت اقوام است. برجسته کردن خصوصیات قومى و دمیدن در آتش قوم
گرایى، کارهاى خطرناکى است، بازى با آتش است؛ به این هم باید توجه بکنند.
یک مسئله هم مسئله
ى فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانى دارید، بنده هم نگرانم. مسئله
ى فرهنگ، مسئله
ى مهمى است. اساس این ایستادگى، این حرکت و در نهایت ان
شاءالله پیروزى، بر حفظ فرهنگ اسلامى و انقلابى است و تقویت جناح فرهنگى مؤمن، تقویت این نهالهایى که روییده است در عرصه
ى فرهنگ؛ بحمدالله جوانهاى مؤمنِ خوبى داریم در عرصه
ى فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضى جوانند، بعضى دوره
ى جوانى را هم گذرانده
اند؛ ما عامل فرهنگى کم نداریم. ما حتماً در مسئله
ى فرهنگ
[باید توجه کنیم
]،
دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانى
با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگى توجه داشته باشند که چه
میکنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود کرد، بى
ملاحظگى نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنه
ى فرهنگى به
وجود آمد، مثل رخنه
هاى اقتصادى نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانه
ى نقدى داد؛ این
جورى
نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادى دارد. و
واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه؛ این جوانان
مؤمن و انقلابى
اند که روز خطر سینه سپر میکنند،
هشت سال جنگ تحمیلى میروند توى میدان؛ اینها هستند. افرادى که نسبت به این
جوانها با چشم بدبینى نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند
به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامى خدمت نمیکنند.
این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانى کرد، امروز هم
بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این
جوانهاى مؤمن را طَرد کنیم و منزوى کنیم؛ که البته منزوى هم نمیشوند؛ آن
جوانهاى مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما
باید قدر اینها را بدانیم.
و آخرین مطلب، مسئله
ى
گفتمانسازى
است. این مطالبى که عرض کردیم، اینها فقط نصیحت و درددلِ بین ما نیست که
شما بگویید بنده بشنوم، بنده بگویم شما بشنوید، باید اینها به صورت گفتمان
در بیاید. گفتمان یعنى باور عمومى؛ یعنى آن
چیزى که
به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقى بشود، مردم به آن توجه داشته باشند؛
این با گفتن حاصل میشود؛ با تبیینِ لازم - تبیین منطقى، تبیین عالمانه و
دور از زیاده
روى
هاى گوناگون - حاصل میشود؛ با زبان صحیح، با زبان علمى و منطقى و با زبان خوش، بایستى این مطالب را منتقل کرد.
امیدواریم ان
شاءالله خداوند متعال به همه
ى آقایان محترم، توفیقات خودش را ارزانى بدارد، به ما هم کمک کند، هدایت کند، دستگیرى کند که اولاً وظیفه
مان را ان
شاءالله بشناسیم، و عزم جدى به ما بدهد که این وظیفه را عمل کنیم. «اللهم قو على
خدمتک جوارحى، و اشدد على العزیمة جوانحى و هب لى الجد فى خشیتک، و الدوام فى الاتصال بخدمتک».
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) آیت
الله مهدوى
کنى
۲) سوره
ى عنکبوت، بخشى از آیه
ى ۲۹
۳) درنده
۴) لکه
دار
۵) گلستان، باب هشتم، در آداب صحبت
۶) سوره
ى آل عمران، بخشى از آیه
ى
۱۱۸
۷) سوره
ى آل عمران، بخشى از آیه
ى ۱۱۸
۸) سوره
ى انفال، بخشى از آیه
ى
۲۶
۹) سوره
ى ممتحنه، بخششى از آیه
ى
۴
۱۰) سوره
ى ممتحنه، بخشى از آیه
ى
۴
۱۱) سوره
ى کافرون، آیات ۲و۳
۱۲) سوره
ى آل عمران، بخشى از آیه
ى ۱۶۸
۱۳) سوره
ى آل عمران، بخشى از آیه
ى ۱۵۴
۱۴) رئیس مجلس خبرگان
۱۵) سوره
ى شعراء آیه
ى ۶۱
۱۶) سوره
ى شعراء، آیه
ى ۶۲
۱۷) سورهى طه، بخشى از آیه
ى ۴۶
دانلود فایل صوتی حجم:42.44MB کیفیت : 128K